دلتنگی ها ...
دلتنگی ها ...

دلتنگی ها ...

اگر مانده بودی...

اگر مانده بودی ترا تا به عرش خدا می رساندم

اگر مانده بودی ترا تا دل قصه ها می کشاندم

اگر با تو بودم به شبهای غربت که تنها نبودم

اگر مانده بودی زتو می نوشتم ترا می سرودم

مانده بودی اگر نازنینم، زندگی رنگ و بوی دگر داشت

این شب وسرد وغمگین غربت ، با وجود تو رنگ سحر داشت

با تو این مرغک پر شکسته ، مانده بودی اگر بال و پر داشت

با تو بیمی نبودش زطوفان ، مانده بودی اگر همسفر داشت

هستی ام را به آتش کشیدی، سوختم من ندیدی ندیدی

مرگ دل آرزویت اگر بود ، مانده بودی اگر می شنیدی

با تو دریا پر از دیدنی بود، شب ستاره گلی چیدنی بود

خاک تن شسته در موج باران ، در کنار تو بوسیدنی بود

بعد تو خشم دریا و ساحل ، بعد تو پای من مانده در گل

مانده بودی اگر موج دریا ، تا ابد هم پر از دیدنی بود

با تو وعشق تو زنده بودم ، بعد تو من خودم هم  نبودم

 بهترین شعر هستی رو با تو ، مانده بودی اگر می سرودم

مانده بودی اگر می سرودم 

تو

همه احساسمو دادم تا تو رو تنها نبینم

یادم نبود بهت بگم اگه نباشی می میرم

عکسی که روی طاقچه بود بارفتنت گلم شکست

یه چیزی اومد به دلم ، یه بغضی تو گلوم نشست

توکه دیدی تنهایی سخته ، تو که دردشو کشیدی

من که احساسمو دادم ، چرا از من تو بریدی

توکه شدی دارو ندارم ، برام از عاشقی گفتی

حالا که بی تو می مونم ،یاد تنهایی نیوفتی

به تو قول داده بودم  دیگه تنها نمونی

حالا از خدا میخوام شعرامو تنها نخونی

جای خالیتو گلم من تحمل میکنم

همیشه خدا نگهدار ، دیگه از تو می برم