زلف رها در بادت آخر داد بر بادم
لایق نبودم بندگی را کردی آزادم
بردم شکایت از تو پیش مستی چشمت
لب وا نکرد اما صدای سرمه بنیادم
در هر کجا باشی فراموشت نخواهم کرد
گفتی و در آغوش چشمانت بردی از یادم
خواهد شنید آخر تو میگفتی دلا دیدی
پشت در بی اعتنایی ماند فریادم
یک روز چون زنجیردرپای من افتادی
یک عمر همچون سایه بر پای تو افتادم
خواهد شنید آخر تو میگفتی دلا دیدی
پشت در بی اعتنایی ماند فریادم
زلف رها در بادت آخر داد بر بادم
لایق نبودم بندگی را کردی آزادم
بردم شکایت از تو پیش مستی چشمت
لب وا نکرد اما صدای سرمه بنیادم