و شاید سال ها بعد . . .
بی تفاوت از کنار هم بگذریم و . . .
در دل بگوییم : . . .
آن غریبه ! چقدر شبیه خاطراتم بود ! . .
حرف های من بماند برای بعد......
دلخوری هایم..دلتنگیهایم...
و تمام اشک هایم.........
تو از خودت بگو....
با او چگونه میگذرد که با من نمیگذشت
گاهی سخت می شود …
دوستش داری و نمی داند
دوستش داری و نمی خواهد
دوستش داری و نمی آید
دوستش داری و سهم تو از بودنش
فقط تصویری است رویایی در سرزمین خیالت
دوستش داری و سهم تو
از این همه ، تنهایی است
بعضی وقتا هست که دوس داری کنارت باشه…
محکم بغلت کنه…
بذاره اشک بریزی راحت شی….
بعد آروم تو گوشت بگه: ” دیوونه من که باهاتم “
بیا که بریم به مزار ملا ممد جان
سیل گل لاله زار وا وا دلبر جان
بیا که بریم به مزار ملا ممد جان
سیل گل لاله زار وا وا دلبر جان
سیل گل لاله زار وا وا دلبر جان
برو با یار بگو یار تو آمد
گل نرگس خریدار تو آمد
گل نرگس خریدار تو آمد
برو با یار بگو چشم تو روشن
همان یار وفادار تو آمد
همان یار وفادار تو آمد
بیا که بریم به مزار ملا ممد جان
سیل گل لاله زار وا وا دلبر جان
بیا ای یار که مجنون تو هستم
خراب لعل میگون تو هستم
خراب لعل میگون تو هستم
نمیبوسم لب پیمانه ی می
پرشان و جگر خون تو هستم
پرشان و جگر خون تو هستم
بیا که بریم به مزار ملا ممد جان
سیل گل لاله زار وا وا دلبر جان
خداوندا...
سهم من از مال و مکنت دنیا که هیچ ...
از رزق و برکت زیاد هم که هیچ...
از مهر و محبت همگان هم که هیچ...
بخت و اقبال هم که از هیچ هیچ تر...
پس چه اصراری داری برای ماندنم در دنیای هیچ؟!