شبی غمگین، شبی بارونی و سرد
مرا در غــــــربت فـــــــردا رهــا کــرد
دلم در حســـــرت دیـــــدار او مانـــد
مرا چشــــــم انتـــظار کوچه ها کرد
به من میگفت تنــهایی غریب است
ببـــــین با غربتش با من چه ها کرد
تمام هســـــــــــتیم بود و ندونست
که در قلبـــــم چه آشوبی به پا کرد
و او هرگز شـــــــکستم را نفهـــمید
اگـــــــر چـــــه تا ته دنــــیا صدا کرد
وحشت از عشق که نه... ترس ما فاصـــله هاست...
وحشت از غصــه که نه... ترس ما خاتمـــه هاست...
ترس بیـــــــهوده نداریم... صحبت از عاطفه هاست...
صحبت از کشــــتن ناخواســـــته ی خاطره هاست...
کوله باریست پر از هیــــچ که بر شــــانه ی ماست...
گله از دست کسی نیست... مقصر دل دیوانه ی ماست...
بی تو هوای خانه ی ما سرد می شود
برگ درخت باور مـــــا زرد می شــــــود
شب بی تو روی صبح نمی بیند ای دریغ
خورشید بی تو منجـمد و سرد می شود
زیباترین بهــــــانه در این جا حضور توست
ورنه زمین هوایی و ولــــــــگرد می شود
در غیبت بهار درخت از چه بشـــــــــکفد؟
باران که نیست باغچه دلسرد می شود
امکان هر ترانه تویـــــــــــــی ای ملایمت
ورنه ترانه زمـــــــزمه ی درد میــــــشود
تو
منی ،،،
همیشه در یاد من ،،،
آسمان به آسمان ،،،
کوچه به کوچه ،،،
رویا به رویا ،،،
هر جایی که می نگرم با منی ،،،
اصــلا خود منی ،،،
اما دلم برایت تنگ می شود......
با زمانبندی صحیح آب خوردن اثر آن را در بدن خود بالا ببرید:
دو لیوان آب -- بعد از بیداری -- کمک می کند به فعال کردن ارگان های داخلی
یک لیوان آب -- 30 دقیقه قبل از غذا -- هضم راحت غذا
یک لیوان آب -- قبل از گرفتن حمام -- کمک می کند به کاهش فشار خون
یک لیوان آب -- قبل از خواب -- به منظور جلوگیری از سکته مغزی یا حمله قلبی
تا بودیم نبــــــــودیم یارکســی
کشت ما را غم بی همنفسی
تاکه رفتیــــــم همه یار شــدند
خفته ایم وهمـــــه بیدار شدند
قدر آییـــــنه بدانیــم چو هست
نه درآن وقت که اقبال شکست
توی روزگـاری که دل واســـــــه ی شــکستنه
قیمت طــــــــــلای دل ، قد ســـنگ و آهنــــه
بین این همــــــه غریبه ،یه نفر مثل تو میشه
آشنایی که توقلبم ، می مونه واسه همیشه
تونباشـــــی چه کســـی منـــو نوازش میکنه
با صبــــوری بامنه دل خســـته سازش میکنه
تو نباشــی نمی خوام لحظه ای رو سر بکنم
نمی دونم بعــــــد تو من چـــی رو باور بکنم
نمــی تونم نمــــی تونم که تو رو رها کنـــــم
بعــد تو من چه کسی رو عشق من صداکنم
تو ای سکوت شیشه ای در این شب همیشگی
به داد این دلم برس که سوت و کور مانده است
برای قطره ای غزل تمامی وجود من
پی ِ سیاهی قلم ، دل مرا کشانده است
تو ای نماز آخرم مرا به انتها ببر
که اوج افتخار من ز سجده باز می دمد
طلوع اولین من به الفتی نظاره کن
که در حضور سبز تو گل نیاز می دمد
تو ای صلابت سخن زبان این ترانه را
بکش به دام واوه ها که عاشقانه گل کند
من و سکوت و ثانیه , تو و طلوع و قافیه
برای گریه کردنم مرا بهانه گل کند