قبر مرا نیم متر کمتر عمیق کنید تا پنجاه سانت به خدا نزدیکتر باشم.
بعد از مرگم، انگشتهای مرا به رایگان در اختیار اداره انگشتنگاری قرار دهید.
به پزشک قانونی بگویید روح مرا کالبدشکافی کند، من به آن مشکوکم!
ورثه حق دارند با طلبکاران من کتک کاری کنند.
عبور هرگونه کابل برق، تلفن، لوله آب یا گاز از داخل گور اینجانب کیدا ممنوع است.
بر قبر من پنجره بگذارید تا هنگام دلتنگی، گورستان را تماشا کنم.
کارت شناسایی مرا لای کفنم بگذارید، شاید آنجا هم نیاز باشد!
مواظب باشید به تابوت من آگهی تبلیغاتی نچسبانند.
روی تابوت و کفن من بنویسید: این عاقبت کسی است که زگهواره تا گور دانش بجست.
دوست ندارم مردم قبرم را لگدمال کنند. در چمنزار خاکم کنید!
کسانی که زیر تابوت مرا میگیرند، باید هم قد باشند.
شماره تلفن گورستان و شماره قبر مرا به طلبکاران ندهید.
گواهینامه رانندگیم را به یک آدم مستحق بدهید، ثواب دارد.
در مجلس ختم من گاز اشکآور پخش کنید تا همه به گریه بیفتند.
از اینکه نمیتوانم در مجلس ختم خودم حضوریابم قبلا پوزش می طلبم
گرگ ها هرگز گریه نمی کنند اما گاهی چنان عرصه زندگی برآنها تنگ میشه که بر فراز بلند ترین قله کوه میروند و درد ناک ترین زوزه ها را میکشند.
دیوانگی است قصهی تقدیر و بخت نیست
از نام سرنگون شدن و گفتن این قضاست
در آسمان علم، عمل برترین پر است
در کشور وجود هنر بهترین غناست
میجوی گرچه عزم تو ز اندیشه برتر است
میپوی گرچه راه تو در کام اژدهاست
از : پروین اعتصامی
رفقا پنجره را باز کنید!
باد صبح سحری می آید!
مرغ طوفان نغمه می خواند بدشت...
صحبت یاران و ایام بهاران!
بار دیگر زنده می سازد رفیقان!
یاد آن ایام و دوران!
یاد آن زیبا بهارانی که در خون غرقه شد!
یاد آن فریام خشمی که در طوفان نومیدی فسرد!
بار دیگر زنده دارید ای رفیقان یاد آن ایام را!
یاد آن رزم و نبرد و یاد پیکار گلگون فام را!