دلتنگی ها ...
دلتنگی ها ...

دلتنگی ها ...

پدر...

پدرم هر وقت می گفت " درست می شود " تمام نگرانی هایم به یکباره  رنگ می باخت...


***




این شعر رو تقدیم می کنم به همه کسانیکه که مثل من نمی تونن به پدرشون تبریک بگن



خوش به حالب ای پدر

 

سایه ای بود و پناهی بود و نیست
لغزشم را تکیه گاهی بود و نیست

سخت دلتنگم کسی چون من مباد
سوگ حتـی قسمت دشمن مبــاد

بــاورم نیست این من نـابــاورم
روی دوش خویش او را می برم

مـی بـرم او را که آورده مـــــرا
پاس ایامـــی که پرورده مـــــرا

می برم درخاک مدفونش کنـــم
از حساب خویش بیرونش کنـــم

مثل من ده ها تن دیگـــــر به راه
جامه هاشان مثل دل هاشان سیاه

منتظــــر تا بارشان خالی شــود
نــوبت نشخـــوار و نقالی شــود

هــرکسی هم صحبتـی پیدا کند
صحبت از هــر جا بجز این جا کند

دیدنش سخت است و گفتن سخت تر
خوش به حالت ،خوش به حالت ای پدر





                                                                   

ولادت مولای متقیان حضرت علی (ع) مبارک باد...


باز امشب عرشیان کف می زنند

آل احـــــــمد پنجه بر دف می زنند

جبـــــــرئیل آمد به آواز جــــــــــلی

می ســـــراید"لافتـــی الا عـــــلی"


***

خورشید شکفته در غدیر است علی

باران بهار در کویر است علی

برمسند عاشقی شهی بی همتاست

برملک محمدی امیر است علی


***


از یک دختربچه بدجوری کتک خوردم!

امروز سر چهار راه کـتـک بـدی از یـک دختـر بچـه ی هفـت سـالـه خـوردم ! اگه دل به درددلم بدین قضیه دستگیرتون میشه ...

پشت چراغ قرمز تو ماشین داشتم با تلفن حرف میزدم و برای طرفم شاخ و شونه می کشیدم که نابودت می کنم ! به زمینو زمان می کوبمت تا بفهمی با کی در افتادی! زور ندیدی که اینجوری پول مردم رو بالا می کشی و... خلاصه فریاد می زدم که دیدم یه دختر بچه یه دسته گل دستش بود و چون قدش به پنجره ی ماشین نمی رسید هی می پرید بالا و میگفت آقا گل ! آقا این گل رو بگیرید...

منم در کمال قدرت و صلابت و در عین حال عصبانیت داشتم داد میزدم و هی هیچی نمی گفتم به این بچه ی مزاحم! اما دخترک سمج اینقد بالا پایین پرید که دیگه کاسه ی صبرم لبریز شد و سرمو آوردم از پنجره بیرون و با فریاد گفتم: بچه برو پی کارت ! من گـــل نمیخـــرم ! چرا اینقد پر رویی! شماها کی می خواین یاد بگیرین مزاحم دیگران نشین و ... دخترک ترسید و کمی عقب رفت! رنگش پریده بود ! وقتی چشماشو دیدم ناخودآگاه ساکت شدم! نفهمیدم چرا یک دفعه زبونم بند اومد! البته جواب این سوالو چند ثانیه بعد فهمیدم!

ساکت که شدم و دست از قدرت نمایی که برداشتم، اومد جلو و با ترس گفت: آقا! من گل نمی فروشم! آدامس می فروشم! دوستم که اونورخیابونه گل می فروشه! این گل رو برای شما ازش گرفتم که اینقد ناراحت نباشین! اگه عصبانی بشین قلبتون درد میگیره و مثل بابای من می برنتون بیمارستان، دخترتون گناه داره ...

دیگه نمی شنیدم! خدایا! چه کردی با من! این فرشته ی کوچولو چی میگه؟!

حالا علت سکوت ناگهانیمو فهمیده بودم! کشیده ای که دخترک با نگاه مهربونش بهم زده بود، توان بیان رو ازم گرفته بود! و حالا با حرفاش داشت خورده های غرور بی ارزشمو زیر پاهاش له میکرد!

یه صدایی در درونم ملتمسانه می گفت: رحم کن کوچولو! آدم از همه ی قدرتش که برای زدن یک نفر استفاده نمی کنه! ... اما دریغ از توان و نای سخن گفتن!

تا اومدم چیزی بگم، فرشته ی کوچولو، بی ادعا و سبکبال ازم دور شد! اون حتی بهم آدامس هم نفروخت! هنوز رد سیلی پر قدرتی که بهم زد روی قلبمه! چه قدرتمند بود!

همیشه مواظب باشید با کی درگیر میشید! ممکنه خیلی قوی باشه و بد جور کتک بخورید که حتی نتونید دیگه به این سادگیا روبراه بشین ...

متن وصیتنامه حضرت زهرا (سلام الله علیها)

بسم الله الرحمن الرحیم

هذا ما اوصت به فاطمة(سلام الله علیها) بنت رسول الله(صلی الله علیه و آله)اوصت و هی تشهد أن لا إله إلا الله و أن محمد(صلی الله علیه و آله) عبده و رسوله و ان الجنة حق و النار حق و ان الساعة آتیة لاریب فیها و ان الله یبعث من فی القبور
یا علی! انا فاطمة(سلام الله علیها) بنت محمد(صلی الله علیه و آله) زوجنی الله منک لاکون لک فی الدنیا و الآخرة انت أولی بی من غیری حنطنی غسلنی کفنی بالیل و صل علی و ادفنی بالیل و لا تعلم احدا و استودعک الله و اقرء علی ولدی السلام الی یوم القیامة.

به نام خداوند بخشنده مهربان

این وصیت نامه فاطمه(سلام الله علیها) دختر رسول(صلی الله علیه و آله) خداست، در حالی که وصیت می کند که شهادت می دهم، خدایی جز خدای یگانه نیست و محمد(صلی الله علیه و آله) بنده و پیامبر اوست و بهشت حق است و آتش جهنم حق است و روز قیامت فرا خواهد رسید، شکی در آن نیست و خداوند مردگان را زنده وارد محشر می کند.

ای علی! من فاطمه(سلام الله علیها) دختر محمد(صلی الله علیه و آله) هستم، خدا مرا به ازدواج تو درآورد، تا در دنیا و آخرت برای تو باشم. تو از دیگران بر من سزاوارتری، حنوط و غسل و کفن کردن مرا در شب به انجام رسان و شب بر من نماز بگزار و شب مرا دفن کن و هیچ کسی را اطلاع نده!

تو را به خدا می سپارم و بر فرزندانم تا روز قیامت سلام و درود می فرستم.

تقدیم به امام هادی (ع)

فتاده مرغ دلم ز آشیان در این وادی


که هر کجا رود افتد به دام صیادی
 
به دانه‌ای دُّر یکدانه می‌دهد برباد

نه گوش هوش و نه چشم بصیر نقّادی

چنان اسیر هوا و هوس شدم که نپرس

نه حال نغمه سرایی نه طبع وقّادی

دلا دل از همه برگیر و خلوتی بپذیر

مدار از همه عالم امید امدادی

مگر ز قبله حاجات و کعبه مقصود

ملاذ(1) حاضر و بادی(2)علیّ ‌الهادی

محیط کون و مکان نقطه بصیر وجود

مدار عالم امکان مجرّد و مادی

شَها تو شاهد میقات «لِی مَعَ اللّهی»(3)

تو شمع جمع شبستان مُلک ایجادی

صحیفه ملکوتیّ و نسخه لاهوت

ولیّ عرصه ناسوت بهر ارشادی

مقام باطن ذات تو قاب قوسین است

به ظاهر ارچه در این خاکدان اجسادی

کشیدی از متوکل شدائدی که به دهر

ندیده دیده گردون ز هیچ شّدادی

گهی به برکه درندگان(4) گهی زندان

گهی به بزم مِی و سازِ باغی عادی(5)

تو شاه یکّه سواران دشت توحیدی

اگر پیاده روان در رکاب الحادی

ز سوز زهر و بلاهای دهر جان تو سوخت

پی‌نوشت‌ها:
1- ملاذ: پناه2- حاضر و بادی: حاضر: کسی که در حضر و در شهر ساکن است. بادی: کسی که بادیه‌نشین و صحرانشین است.

3- اشاره است به حدیث: «لی مع‌الله وقت لا یسعنی فیه ملک مقرّب ولانبی مرسل: «مرا با خدا وقتی است که در آن با من نمی‌گنجد هیچ ملک مقرّب یا پیغمبر فرستاده مرسل.» این حدیث منسوب به پیغمبراکرم‌ صلی الله علیه و آله است و منظور از آن مقام استغراق یا محو و فنای در حضرت حق تعالی است. (رک : شرح مثنوی، جلد چهارم، استاد دکتر سید جعفر شهیدی، صفحه286).

4- برکه درندگان (برکة السباع): محلی بود که مرکز درندگان از قبیل شیر و پلنگ بود و امام بزرگوار را در آن محل خطرناک قرار دادند ولی به امر خداوند متعال درندگان برگرد آن حضرت حلقه زدند و زیانی به آن امام بزرگوار نرساندند.

5- باغی: سرکش و طغیان‌ کننده عادی: عداوت کننده و دشمن.



********************************************************

اى ماه، مستنیر ز نور لقاى تو                                          

خورشید کسب فیض کند از ضیاى تو

اى خاص و عام از کرمت برده صبح و شام                          

پیوسته فیض از سر خوان عطاى تو

اى جبرییل میر ملک پیک انبیاء                                         

خدمتگذار بر در دولت‌سراى تو

اى عاشر الائمه على النقى که هست                             

چشم امید خلق به مهر و وفاى تو

اى پور پاک معنى جود و کرم جواد                                    

حاتم هزار بار خجل از ثناى تو

اى مظهر جلال و جمال خداى فرد                                   

شد طوطیاى چشم ملک خاک پاى تو

در هر دو کون خرم و شاد است و رستگار                         

در دل هر آن که داشت فروغ ولاى تو

خوفش ز آفتاب جز این است بى سخن                            

در دهر هر که زیست به تحت لواى تو

تا مدفن شریف تو شد سرّ من رأى                                  

جان بخش و غم زداى شد از صفاى تو

زد طعنه بر بهشت برین هر کسى که دید                         

آن گنبد منور و صحن و سراى تو

اى هادى هدایت دین مبین حق                                     

اى آن که مدح خوان تو باشد خداى تو

"علامه" با بضاعت فکرش کجا سزد                                

انشا کند چکامه مدح و ثناى تو



منبع :سایت آوینی

شهادت امام هادی (ع)

شهادت امام علی النقی الهادی علیه السلام  در سال ۲۵۴ ه.ق را محضر آقا امام زمان عجل الله تعالی فرجه الشریف  و همه مسلمانان جهان تسلیت عرض مینمایم.


پدر...

پدر،آن تیشه که برخاک تو زد دست اجل
تیشه ای بود که شد باعث ویرانـی من

یوسفت نام نهادند و به گـرگت دادنـد

مرگ، گرگ توشد، ای یوسف کنعانی من
مه گردون ادب بودی و در خاک شدی
خاک، زندان توگشت، ای مه زندانی من
از نـدانستن مـن، دزد قضـا آگه بود
چو تو را برد، بخندید به نادانـی من
آنکه در زیر زمین، داد سر و سامانـت
کاش میخورد غم بی سر و سامانی من
به سر خاک تو رفتم، خط پاکش خواندم
آه از این خط که نوشتند به پیشانی من
رفتی و روز مرا تیره تر از شب کردی
بی تو در ظلمتم ای دیده نورانی مـن
بی تو اشک و غم حسرت، همه مهمان منند
قدمـی رنجه کن از مهر، به مهمانی من
صـفحه روی ز انـظار، نـهان میدارم
تا نخوانند در این صفحه، پریشانی من
دهر،بسیار چو من سر به گریبـان دیده است
چه تفاوت کندش سر به گریبانی من ؟
عضو جمعیت حق گشتـی و دیگر نخوری
غم تنهایی و مهجوری و حیرانـی من
گل و ریحان کدامین چـمنت بـنمودند؟
که شکستی قفس، ای مرغ گلستانی من
مـن که قدر گـهر پاک تـو میدانستم
ز چه مفقود شدی، ای گهر کانی من
من که آب تو ز سر چشـمه دل میـدادم
آب و رنگت چه شد، ای لاله نعمانی من؟
من یکی مرغ غزل خوان تو بودم، چه فتاد
که دگر گوش ندادی به نوا خوانی من؟
گنج خود خواندیم و رفتی و بگذاشتیم
هی عجب بعد تو با کیست نگهبانی من؟


پروین اعتصامی

به بهانه سالگروز فوت پدرم

شب بودوماه واختر و شمع ومن وخیال

خواب از سرم به نغمه مرغی پریده بود

در گوشه اتاق فرو رفته در سکوت

رویای عمر رفته مرا پیش دیده بود

درعالم خیال به چشم آمدم پدر

کز رنج چون کمان قد سروش خمیده بود

موی سیاه او شده بود اندکی سپید

گویی سپیده از افق شب دمیده بود

یاد آمدم که در دل شبها هزار بار

دست نوازشم به سر و رو کشیده بود

از خود برون شدم به تماشای روی او

کی لذت وصال بدین حد رسیده بود

چون محو شد خیال پدر از نظر مرا

اشکی به روی گونه زردم چکیده بود



شعر : سهراب سپهری

 

CHRISTINA AGUILERA – Hurt lyrics

Seems like it was yesterday when I saw your face

انگار همین دیروز بود که چهرت رو دیدم
You told me how proud you were but I walked away

به من گفتی که چقدر شجاع بودی ولی من بی تفاوت بودم
If only I knew what I know today…

اگه اون موقع چیزهایی که الان میدونم رو می دونستم...

…I would hold you in my arms

...تو را در آغوش می گرفتم
I would take the pain away

تمام دردهات رو از بین می بردم
Thank you for all you've done

بخاطر تمام کارهایی که برام کردی، از تو تشکر می کردم
Forgive all your mistakes

تمام اشتباهاتت رو فراموش می کردم
There's nothing I wouldn't do

چیزی نبود که انجام ندم
To hear your voice again

تا صدات رو دوباره بشنوم
Sometimes I want to call you

گاهی اوقات می خوام با تو تماس بگیرم

but I know you won't be there

اما میدونم که اونجا نخواهی بود

I'm sorry for blaming you

بخاطر سرکوفت زدنهام از تو معذرت میخوام

 for everything I just couldn't do

برای تمام کارهایی که اون موقع نمی تونستم برات انجام بدم
And I've hurt myself by hurting you

و با آزار دادن تو خودم رو آزار دادم


Some days I feel broke inside but I won't admit

بعضی روزها احساس می کنم که از درون شکسته شدم اما نمیخوام زیر بار برم
Sometimes I just want to hide 'cause it's you I miss

بعضی لحظه ها هست که می خوام مخفی بشم، چون این تو هستی که گم کردم


You know it's so hard to say goodbye when

it comes to this
میدونی که خیلی سخته وقتی که به این قسمتش می رسه
Would you tell me I was wrong?

میشه بهم بگی که اشتباه کردم؟

Would you help me understand?

میشه کمکم کنی که بفهمم؟
Are you looking down upon me?

الان داری تحقیر آمیز به من نگاه می کنی؟
Are you proud of who I am?

یا داری به وجود من افتخار می کنی؟
There's nothing I wouldn't do

کاری نبود که برات انجام ندم
To have just one more chance
تا فقط می تونستم 1 روز دیگه با تو باشم

To look into your eyes and see you looking back
تا وقتی بر میگردی، تو چشات نگاه کنم


I'm sorry for blaming you

بخاطر سرکوفت زدنهام از تو معذرت میخوام

 for everything I just couldn't do

برای تمام کارهایی که اون موقع نمی تونستم برات انجام بدم
And I've hurt myself

و من خودم رو آزار دادم


If I had just one more day,

اگه می تونستم فقط 1 روز دیگه پیشت باشم

 I would tell you how much that
I've missed you since you've been away
بهت می گفتم که چقدر از وقتی که رفتی دلم برات تنگ شده
Oh, it's dangerous
It's so out of line to try to turn back time
خیلی احمقانست که بخوام زمان رو برگردونم


I'm sorry for blaming you

بخاطر سرکوفت زدنهام از تو معذرت میخوام

 for everything I just couldn't do

برای تمام کارهایی که اون موقع نمی تونستم برات انجام بدم
And I've hurt myself. . . .  by hurting you

و با آزار دادن تو. . . .  خودم رو آزار دادم

خدایا...

خدایا...

بفهمانم که بی تو چه می شوم اما نشانم نده...

خدایا هم بفهمان و هم نشانم بده که با تو چه خواهم شد


                                                 دکتر شریعتی