پدرم هر وقت می گفت " درست می شود " تمام نگرانی هایم به یکباره رنگ می باخت...
***
این شعر رو تقدیم می کنم به همه کسانیکه که مثل من نمی تونن به پدرشون تبریک بگن
خوش به حالب ای پدر
سایه ای بود و پناهی بود و نیست
لغزشم را تکیه گاهی بود و نیست
سخت دلتنگم کسی چون من مباد
سوگ حتـی قسمت دشمن مبــاد
بــاورم نیست این من نـابــاورم
روی دوش خویش او را می برم
مـی بـرم او را که آورده مـــــرا
پاس ایامـــی که پرورده مـــــرا
می برم درخاک مدفونش کنـــم
از حساب خویش بیرونش کنـــم
مثل من ده ها تن دیگـــــر به راه
جامه هاشان مثل دل هاشان سیاه
منتظــــر تا بارشان خالی شــود
نــوبت نشخـــوار و نقالی شــود
هــرکسی هم صحبتـی پیدا کند
صحبت از هــر جا بجز این جا کند
دیدنش سخت است و گفتن سخت تر
خوش به حالت ،خوش به حالت ای پدر
باز امشب عرشیان کف می زنند
آل احـــــــمد پنجه بر دف می زنند
جبـــــــرئیل آمد به آواز جــــــــــلی
می ســـــراید"لافتـــی الا عـــــلی"
***
خورشید شکفته در غدیر است علی
باران بهار در کویر است علی
برمسند عاشقی شهی بی همتاست
برملک محمدی امیر است علی
***
5- باغی: سرکش و طغیان کننده عادی: عداوت کننده و دشمن.
********************************************************
اى ماه، مستنیر ز نور لقاى تو |
خورشید کسب فیض کند از ضیاى تو |
اى خاص و عام از کرمت برده صبح و شام |
پیوسته فیض از سر خوان عطاى تو |
اى جبرییل میر ملک پیک انبیاء |
خدمتگذار بر در دولتسراى تو |
اى عاشر الائمه على النقى که هست |
چشم امید خلق به مهر و وفاى تو |
اى پور پاک معنى جود و کرم جواد |
حاتم هزار بار خجل از ثناى تو |
اى مظهر جلال و جمال خداى فرد |
شد طوطیاى چشم ملک خاک پاى تو |
در هر دو کون خرم و شاد است و رستگار |
در دل هر آن که داشت فروغ ولاى تو |
خوفش ز آفتاب جز این است بى سخن |
در دهر هر که زیست به تحت لواى تو |
تا مدفن شریف تو شد سرّ من رأى |
جان بخش و غم زداى شد از صفاى تو |
زد طعنه بر بهشت برین هر کسى که دید |
آن گنبد منور و صحن و سراى تو |
اى هادى هدایت دین مبین حق |
اى آن که مدح خوان تو باشد خداى تو |
"علامه" با بضاعت فکرش کجا سزد |
انشا کند چکامه مدح و ثناى تو منبع :سایت آوینی |
شهادت امام علی النقی الهادی علیه السلام در سال ۲۵۴ ه.ق را محضر آقا امام زمان عجل الله تعالی فرجه الشریف و همه مسلمانان جهان تسلیت عرض مینمایم.
پدر،آن تیشه که برخاک تو زد دست اجل
تیشه ای بود که شد باعث ویرانـی من
یوسفت نام نهادند و به گـرگت دادنـد
مرگ، گرگ توشد، ای یوسف کنعانی من
مه گردون ادب بودی و در خاک شدی
خاک، زندان توگشت، ای مه زندانی من
از نـدانستن مـن، دزد قضـا آگه بود
چو تو را برد، بخندید به نادانـی من
آنکه در زیر زمین، داد سر و سامانـت
کاش میخورد غم بی سر و سامانی من
به سر خاک تو رفتم، خط پاکش خواندم
آه از این خط که نوشتند به پیشانی من
رفتی و روز مرا تیره تر از شب کردی
بی تو در ظلمتم ای دیده نورانی مـن
بی تو اشک و غم حسرت، همه مهمان منند
قدمـی رنجه کن از مهر، به مهمانی من
صـفحه روی ز انـظار، نـهان میدارم
تا نخوانند در این صفحه، پریشانی من
دهر،بسیار چو من سر به گریبـان دیده است
چه تفاوت کندش سر به گریبانی من ؟
عضو جمعیت حق گشتـی و دیگر نخوری
غم تنهایی و مهجوری و حیرانـی من
گل و ریحان کدامین چـمنت بـنمودند؟
که شکستی قفس، ای مرغ گلستانی من
مـن که قدر گـهر پاک تـو میدانستم
ز چه مفقود شدی، ای گهر کانی من
من که آب تو ز سر چشـمه دل میـدادم
آب و رنگت چه شد، ای لاله نعمانی من؟
من یکی مرغ غزل خوان تو بودم، چه فتاد
که دگر گوش ندادی به نوا خوانی من؟
گنج خود خواندیم و رفتی و بگذاشتیم
هی عجب بعد تو با کیست نگهبانی من؟
پروین اعتصامی
شب بودوماه واختر و شمع ومن وخیال
خواب از سرم به نغمه مرغی پریده بود
در گوشه اتاق فرو رفته در سکوت
رویای عمر رفته مرا پیش دیده بود
درعالم خیال به چشم آمدم پدر
کز رنج چون کمان قد سروش خمیده بود
موی سیاه او شده بود اندکی سپید
گویی سپیده از افق شب دمیده بود
یاد آمدم که در دل شبها هزار بار
دست نوازشم به سر و رو کشیده بود
از خود برون شدم به تماشای روی او
کی لذت وصال بدین حد رسیده بود
چون محو شد خیال پدر از نظر مرا
اشکی به روی گونه زردم چکیده بود
شعر : سهراب سپهری
Seems like it was yesterday when I saw your face
انگار همین دیروز بود که چهرت رو دیدم
You told me how proud you were but I walked
away
به من گفتی که چقدر شجاع بودی ولی من بی تفاوت بودم
If only I knew what I know
today…
اگه اون موقع چیزهایی که الان میدونم رو می دونستم...
…I would hold you in my
arms
...تو را در آغوش می
گرفتم
I would take the pain
away
تمام دردهات رو از بین می بردم
Thank you for all you've
done
بخاطر تمام کارهایی که برام کردی، از تو تشکر می کردم
Forgive all your
mistakes
تمام اشتباهاتت رو فراموش می کردم
There's nothing I wouldn't
do
چیزی نبود که انجام ندم
To hear your voice
again
تا صدات رو دوباره بشنوم
Sometimes I want to call
you
گاهی اوقات می خوام با تو تماس بگیرم
but I know you won't be there
اما میدونم که اونجا نخواهی بود
I'm sorry for blaming
you
بخاطر سرکوفت زدنهام از تو معذرت میخوام
for everything I just couldn't do
برای تمام کارهایی که اون موقع نمی تونستم برات انجام
بدم
And I've hurt myself by hurting
you
و با آزار دادن تو خودم رو آزار دادم
Some days I feel broke inside but I won't
admit
بعضی روزها احساس می کنم که از درون شکسته شدم اما نمیخوام زیر بار
برم
Sometimes I just want to hide 'cause it's
you I miss
بعضی لحظه ها هست که می خوام مخفی بشم، چون این تو هستی که گم کردم
You know it's so hard to say goodbye when
it comes
to this
میدونی که خیلی سخته وقتی که به این قسمتش می رسه
Would you tell me I was
wrong?
میشه بهم بگی که اشتباه کردم؟
Would you help me understand?
میشه کمکم کنی که بفهمم؟
Are you looking down upon
me?
الان داری تحقیر آمیز به من نگاه می کنی؟
Are you proud of who I
am?
یا داری به وجود من افتخار می کنی؟
There's nothing I wouldn't
do
کاری نبود که برات انجام ندم
To have just one more
chanceتا
فقط می تونستم 1 روز دیگه با تو باشم
To look
into your eyes and see you looking back
تا
وقتی بر میگردی، تو چشات نگاه کنم
I'm sorry for blaming
you
بخاطر سرکوفت زدنهام از تو معذرت میخوام
for everything I just couldn't do
برای تمام کارهایی که اون موقع نمی تونستم برات انجام
بدم
And I've hurt
myself
و من خودم رو آزار دادم
If I had just one more
day,
اگه می تونستم فقط 1 روز دیگه پیشت باشم
I would tell you how much that
I've
missed you since you've been awayبهت می گفتم که چقدر از وقتی که رفتی دلم برات تنگ شده
Oh, it's dangerous
It's so out of line to try to turn
back timeخیلی
احمقانست که بخوام زمان رو برگردونم
I'm sorry for blaming
you
بخاطر سرکوفت زدنهام از تو معذرت میخوام
for everything I just couldn't do
برای تمام کارهایی که اون موقع نمی تونستم برات انجام
بدم
And I've hurt myself. . . . by hurting
you
و با آزار دادن تو. . . . خودم رو آزار دادم
خدایا...
بفهمانم که بی تو چه می شوم اما نشانم نده...
خدایا هم بفهمان و هم نشانم بده که با تو چه خواهم شد
دکتر شریعتی