تعدادی از افراد مبتلا به وضعیتی خوشخیم ممکن است سریعاً به حالتی بدخیم تغییر کنند که این به پاسخ افراد در مقابل استرس گرمایی مرتبط است.
میزان بروز گرمازدگی دقیقا مشخص نیست. اغلب موارد گرمازدگی در منزل درمان شده یا هرگز تشخیص داده نمیشود. شیوع اختلال در زنان و مردان یکسان گزارش شده است، اما در کشور ما به دلیل درگیری بیشتر مردان در وضعیتهای منجر به گرمازدگی، مردان عمدتاً مبتلا میشوند. بیشترین آسیب ناشی از گرما را افراد مسن، کودکان، افراد تحت درمان با داروهای قلبی و افراد با مشکلات روانی دارند. در مکانهایی که عموماً هوا گرم است و افراد با شرایط تطابق دارند، گرمازدگی کمتر
بروز میکند.
در زمانهای خشکسالی و بروز امواج گرمایی، میزان مرگ و میر افزایش مییابد. امواج گرمایی واژه هواشناسی است و زمانی مطرح میشود که دمای هوا در 3 روز متوالی یا بیشتر به بیش از 2/32 درجه سانتیگراد برسد.
افراد به دلیل گرما، به تنهایی، آسیب نمیبینند. گرما با دفع عرق میتواند وضعیت آب و نمکهای موجود در بدن را به هم بریزد. جبران بسیاری از املاح، دشوار بوده یا اثرات این مواد در بدن بسیار اساسی هستند و تغییرات جزیی در آنها میتواند نمود جدی داشته باشد.
دمای بدن هر فرد بر اساس موازنه مابین 3 بخش به تعادل میرسد؛ تولید گرما، تجمع گرما و دفع آن. زمانی که دمای محیطی کمتر از 35 درجه سانتیگراد باشد حرارت از طریق تشعشع و تعریق دفع میشود. اما زمانی که دما از این حد بگذرد دیگر تشعشع کارآمد نیست و صرفاً گرما از طریق تعریق از دست میرود. اما زمانی که رطوبت هم افزایش یابد دیگر دفع گرما از هر دو روش تشعشع و تعریق به هم میخورد. عرقی که در این شرایط از دست میرود گرمایی با خود حمل نکرده بلکه تنها آب بدن را دفع میکند که وضعیت بدن را بدتر هم میکند.
هر فرد برای مقابله با گرما 4 اقدام انجام میدهد. ابتدا تولید گرما را کاهش داده و در کنار آن عروق پوست گشاد میشود تا گرمای تولیدی به بیرون متسع شود. سپس تعریق در پاسخ به افزایش دمای بدن فزونی مییابد. آخرین حربه، فرار از محیط گرما به محلی خنک است.
تا زمانی که دمای بدن به 40 درجه سانتیگراد برسد، سیستمهای تطابقی که عنوان شد فعال هستند تا دما بالا نرود، اما در دمای بالاتر دیگر کارایی این ساختارهای محافظتی از دست رفته و ناخوشی جدی برای بدن بروز میکند. افراد ورزشکار میتوانند با تمرینات مرتب و به دست آوردن تطابق با شرایط تا دمای 40 درجه را به راحتی تجربه کنند و ناخوشی جدی بروز نکند.
تطابق، مکانیسم مهمی است که در آن افراد با ماندن در مکانهای گرم طی چندین هفته، توانایی ماندگاری در محیط را به دست میآورند. همین افراد زمانی که از محیط گرم به محلی با هوای متعادل میروند در ظرف 2 ـ 1 هفته به وضعیت طبیعی خود بر میگردند. این پدیده را میتوان در افراد ساکن مکانهای گرم، نانواها، نظامیان و ورزشکاران حرفهای دید. هفته بعد به انواع خفیف و قابل درمان گرمازدگی در منزل پرداخته میشود.
امپراتریس لو، سفاک ترین، پر قدرت ترین، بی رحمترین و بزرگترین ملکهی تاریخ در نیمه دوم قرن ششم بعد از میلاد در چین تولد یافت.
پدرش یکی از افسران ارشد دربار چین بود. او در کودکی بسیار زیبا بود و هنگامیکه به سن ۱۴ سالگی رسید، زیبایی اش به حدی رسید که دیگر نمیتوانست آزادانه به میان مردم رفت و آمد کند و بخاطر همین بیشتر وقتها در خانه میماند. روزی به همراه پدرش در یک جشن درباری شرکت کرد و امپراتور چین همینکه چشمش به او افتاد،ا ز پدر لو خواست تا او را به کاخ آورد.
پدر لو دستور امپراتور را اجرا کرد و از فردا لو جزو زنان امپراتور در آمد. اختلاف سنی بین لو و امپراتور باعث شد تا لوی زیبا و جوان به یک افسر جوان و زیبا دل ببندد ولی این افسر به او خیانت کرد و همین امر باعث شد که لو بیمار شود.
همینکه لو از بستر بیماری برخاست، قسم خورد که نسل مردان را از روی زمین بردارد و به دنبال این تصمیم افراد خانوادهی امپراتوری تانگ یکی پس از دیگری به طرز مرموزی کشته شدند و سرانجام در ۲۵ سالگی قدرت را در دست گرفت و ده هزار نفر از ایل و تبار تانگ را در سرتاسر خاک چین به هلاکت رسانید و خود سر سلسله ی خاندان سلطنتی لو شد.
او دستور داد تا شکنجه خانههای مخصوصی بسازند که در آنها پر زجرترین شکنجههای تاریخ را در مورد مردم بیگناه به اجرا میگذاردند.
لو تا ۸۰ سالگی از اقدام به هر جنایت و عمل خطایی، اجتناب نکرد و در این زمان بود که از اعمال خود پشیمان شد و تمام زندانیان را آزاد کرد و از بینوایان دستگیری کرد و پس از دو سال یعنی در سن ۸۲ سالگی در حالیکه تنها آرزویش این بود که مردم از گناهانش بگذرند، درگذشت
بیهی عمر: قراردادی که شما را در تمام عمر فقیر نگه داشته تا شما پولدار مرده و مراسم کفن و دفنتان آبرومندانه برگزار شود.سریال: فیلمیست چند قسمتی، که روش مصرف مواد مخدر و آخرین شیوههای دزدی را به شما آموزش میدهد.تلفن همراه: وسیلهای سهکاره جهت کلاس گذاشتن، آهنگ گوش کردن و نهایتا عکس گرفتن است.گرانی: کلمهیی است زادهی توهم غربیان که در ایران تا کنون مشاهده نشده است!!مترو: سونای بخار متحرک
عذرخواهی: در ایران دمده شده و بجای آن از توجیه استفاده میشود.آثار باستانی: خرابههایی که هرچه زودتر باید نابود شوند چون خیلی جا گرفتهاند.خودپرداز: دستگاهیست که همیشهی خدا باید برای رسیدن به آن در صف ایستاد و اگر صفی در کار نباشد 99.99 درصد خراب است.اداره: محلی که شما بعد از تنشها و جدلهای منزل در آنجا استراحت میکنید.مجرم: فردی که هیچ فرقی با سایر افراد ندارد و تنها تفاوتش در این است که توانستهاند او را دستگیر کنند.تورم: عددی بیخود و چرت بوده که همچنان در ایران یک رقمی است!!!گارانتی: یک اسم زیبا و خوش تلفظتحقیق: کپی-پیست کردن مقالات اینترنتیشب امتحان: حکم بین دو نیمه در فوتبال ایران در زمان مربیگری مایلیکهن را دارد و فقط باید توکل کرد به خدا و دعا خواند.شناسنامه یا کارت ملی: دفترچه و کارتی که یکی بدون دیگری فاقد ارزش بوده و حتما جفتش لازم است.دانشجو: یک عده افراد همیشه معترضبزرگراه: نوعی پیست رالی به همراه یادگیری آپ تو دیتترین فحشهای باناموسی و بدون آن!رئیس: فردی که وقتی شما دیر به سر کار میروید خیلی زود میآید و زمانی که شما زود به اداره میروید یا دیر میآید و یا مرخصی استایرانسل: خط تلفنی است جهت مزاحمت و سر به سر گذاشتن دوست و آشنااز پذیرفتن خانمهای بد حجاب معذوریم: تابلویی که در همهجا نصب شده، جهت کرکر خنده و عوض کردن روحیهی مردمسطل آشغال: وسیلهییست موجود در خیابانها جهت ریختن زباله در اطراف آنهامدرک تحصیلی: کاغذی مستطیل شکل، در ابعاد مختلف که بسته به مقطع، قیمتش فرق میکند.حراج: اصطلاحیست که در آن به قیمت اصلی کالا درصدی اضافه و با ماژیک قرمز روی آن خط زده و قیمت اصلی کالا را در زیرش درج میکنند.و غیره (و ...): نشانهای برای باوراندن این مطلب که شما بیش از آنچه تصور میکنید، میدانید
در یک افسانهی قدیمی پِرویی از شهری حکایت میشود که همه در آن شاد بودند. ساکنان این شهر کارهای دلخواهشان را انجام میدادند و با هم خوب تا میکردند، به جز شهردار که غصه میخورد، چون هیچ حکمی نداشت که صادر کند. زندان خالی بود. از دادگاه هرگز استفاده نمیشد و دفتر اسناد رسمی هیچ سندی صادر نمیکرد، چون ارزش سخنان انسان بیشتر از کاغذی بود که روی آن نوشته شده باشد.
روزی شهردار چند کارگر از جای دوری آورد تا وسط میدان اصلی دهکده دیوار بکشند. تا یک هفته صدای چکش و اره به گوش میرسید.
در پایان هفته شهردار از همهی ساکنان دعوت کرد تا در مراسم افتتاح شرکت کنند.
حصارها را با تشریفات مفصل برداشتند و یک چوبهی دار نمایان شد.
مردم از هم میپرسیدند که این چوبهی دار در آنجا چه میکند.
از ترسشان از آن به بعد برای حل و فصل همهی مواردی که قبلاً با قول و قرار متقابل انجام میشد، به دادگاه مراجعه میکردند و برای ثبت اسنادی که قبلاً صرفاً به زبان میآمد، به دفتر ثبت اسناد رسمی میرفتند.
کمکم توجهشان به آنچه که شهردار «ترس از قانون» میگفت، جلب شد. در افسانه آمده که هرگز از آن چوبهی دار استفاده نشد، اما وجود آن همه چیز را عوض کرد
دنبال من می گردی و حاصل ندارد
موجی که عاشق می شود ساحل ندارد
باید ببندم کوله بار رفتنم را
مرغ مهاجر هیچ جا منزل ندارد
من خام بودم ، داغ دوری پخته ام کرد
یک عمر پایت سوختم ، قابل ندارد
من عاشقی کردم تو اما سرد گفتی
از برف اگر آدم بسازی دل ندارد
باشد ولم کن با خودم تنها بمانم
دیوانه با دیوانه ها مشکل ندارد
شاید به سرگردانی ام دنیا بخندد
موجی که عاشق می شود ساحل ندارد
مادری38 ساله در عربستان در پدیده ای نادر در جهان پس از چهار ماه مرگ مغزی نوزادی کاملا سالم به دنیا آورد.
به گزارش خبرگزاری عربستان، دکتر سامر قاره مدیر بخش مراقبت های ویژه بیمارستان تخصصی سعد در شهر الخبر عربستان در این باره گفت: این زن بیش از چهار ماه قبل به سبب وضع وخیم جسمانی از یکی از بیمارستان ها به این بیمارستان منتقل شد در حالی که جنینی یازده هفته ای در شکم داشت . وی افزود: با دارو و تغذیه مصنوعی در بیمارستان نیازهای جنین تامین می شد اما پس از چند روز مادر به مرگ مغزی دچار شد با این حال متخصصان بیمارستان به دلایل اخلاقی و دینی سعی در حفظ جنین او کردند تا آنکه پس از 28 هفته و دو روز از بارداری، نوزاد او با عمل جراحی، سالم به دنیا آمده است.
این پزشک معالج افزود: نتایج آزمایشاتی که بر روی نوزاد انجام شد نشان می دهد در سلامت کامل به سر می برد
تا ســـحر ای شـــــمع بر بالین من
امـــــشب از بهــــــر خدا بیدار باش
سایه غـــم ناگــهان بر دل نشست
رحم کن ، امـشب مرا غمخوار باش
کام امیــــدم بخون آغشـــــته شــد
تیــــرهای غم چنان بر دل نشـست
کانـــدرین دریای مســــت زندگــــی
کشــــتی امید من برگل نشـــست
آه ای یاران بفــــــریادم رســــــــــید
ورنه مرگ امشــــب به فریادم رسد
ترســــــم آن شیرین تر از جانم زراه
چون بدام مرگ افــــتادم ، رســــــد
گریه و فریاد بس کن شــــــــمع من
بر دل ریشــــــــم نمک ، دیگر مپاش
قصــــــــه بیــــــتابی دل پیـــش من
بیــش از این دیگر مگو خاموش باش
جز توام ای مونـــــس شــــبهای تار
در جـــــهان دیــــگر مرا یاری نمـــاند
زان هـــــمه یاران بجــــز دیدار مــرگ
با کســـــــی امید دیداری نمـــــــاند
همـدم من ، مونـس من ، شمع من
جز توام در این جــهان غمـــخوار کو؟
واندرین صــتحرای وحشت زای مرگ
وای برمـــــن وای برمــــن یار کــــو؟
اندرین زندان امــــشب ، شــمع من
دست خواهم شستن از این زندگی
تا که فردا همـــــچو شیران بشکنند
هســــــتم از زنجــــــیرهای بنــدگی
تقریبا اکثر مردم در دوران بزرگسالی دچار دردهای مزمن در ناحیه تحتانی کمر میشوند که ممکن است دلایل مختلفی داشته باشد.
رمزهای عبور کدهای رمزی ای هستند که ما باید آنها را محفوظ و محرمانه نگه داریم. چرا که وقتی دیگران به آنها دست پیدا کنند اتفاقات بدی می تواند برای ما بیفتد. و معمولا این اتفاق به خاطر اشتباهات خودمان رخ میدهد
ادامه مطلب ...