یاد گرفتم این بار که دستانم یخ کرد، دستان کسی را نگیرم!
جیب هایم مطمئن ترند.!!
دنیای دستها از هر دنیایی بی وفا تر است..
امروز دستهایت را میگیرند ,غرق عادت که شدی همان دستها را
برایت تکان میدهند..
بسوز ای دل که امروز اربعین است
عزای پور ختم المرسلین است
قیام کربلایش تا قیامت
سراسر درس، بهر مسلمین است
برایِ تــــو می نویسم
می رومـــ و پشتـــــ خواهمـــ کــرد به تمـــامیِ تپشــهایِ این دقایــــق
دل خواهمــ کَنـد
بی تـــــو خواهمــ زیـستـــــ
گوش خواهــمــ سپـرد
فریــاد خواهمــ شد
مهربان نخواهمــ بـود ،
دل نخواهمــ سپرد
آرامـــــتر که شدمــ
بــــــی تــــــو خواهمــ مــــــرد ...
Nights in
white satin,
Never reaching the end,
Letters I've written,
Never meaning to send.
Beauty I'd always missed
With these eyes before,
Just what the truth is
I can't say anymore.
'Cause I love you,
Yes, I love you,
Oh, how, I love you.
Gazing at people,
Some hand in hand,
Just what I'm going thru
They can understand.
Some try to tell me
Thoughts they cannot defend,
Just what you want to be
You will be in the end,
And I love you,
Yes, I love you,
Oh, how, I love you.
Oh, how, I love you.
Nights in white satin,
Never reaching the end,
Letters I've written,
Never meaning to send.
Beauty I'd always missed
With these eyes before,
Just what the truth is
I can't say anymore.
'Cause I love you,
Yes, I love you,
Oh, how, I love you.
Oh, how, I love you.
'Cause I love you,
Yes, I love you,
Oh, how, I love you.
Oh, how, I love you.
ترجمه:
شب ها در جامه ای سپید
هیچ به پایان نمی رسد
نامه هایی که نوشتم
هیچ کدام فرستاده نمی شود
زیبایی که همیشه از دست دادم
من با همین چشمانم
بگو که واقیت چیست
دیگر نمی توانم بگویم
زیرا دوستت دارم
آری ، دوستت دارم
بسیار ، دوستت دارم
به مردم خیره می شوم
دستانشان در دست هم
فقط آنها درک می کنند
که چه بر من می گذرد
خواستند به من بگویند
فکر هایی که نمی توانند از آن دفاع کنند
بگو چه می خواهی
تا به پایان برسی
و من دوستت دارم
آری ، دوستت دارم
بسیار ، دوستت دارم
بسیار دوستت دارم
شب ها در جامه ای سپید
هیچ به پایان نمی رسد
نامه هایی که نوشتم
هیچ کدام فرستاده نمی شود
زیبایی که همیشه از دست دادم
من با همین چشمانم
بگو که واقیت چیست
دیگر نمی توانم بگویم
زیرا من دوستت دارم
آری ، دوستت دارم
بسیار ، دوستت دارم
بسیار ، دوستت دارم
زیرا دوستت دارم
آری ، دوستت دارم
بسیار ، دوستت دارم
بسیار ، دوستت دارم
عشق تو گرمیه شبهام
مثل یک راز نگفته شعله میکشه رو لبهام
عشق تو خونه تو رگهام
حس این چشمای گریون
تن تو گرمی آفتاب توی چله تابستون
لمس تو زیبایی یک شبه رویایی
حس به تو رسیدن معکوسه تنهاییه دلگیرم از نفسهات
بخندوآرومم کن منو به جورم قلبم به رویا محکومم کن
عشق تو توی وجودم
عشق تو گرمیه شبهام
مثل یک راز نگفته شعله میکشه رو لبهام
عشق تو خونه تو رگهام
حس این چشمای گریون
تن تو گرمی آفتاب توی چله تابستون
نقش تو زیبایی یک شبه آفتابیه
تورو نفس کشیدن انکاره بی تابیه
مثل خورشید در برم
تنم رو شعلور کن
رویای هرشبم رو بایک بوسه معتبر کن
عشق تو توی وجودم
عشق تو گرمیه شبهام
مثل یک راز نگفته شعله میکشه رو لبهام
عشق تو خونه تو رگهام
حس این چشمای گریون
تن تو گرمی آفتاب توی چله تابستون
تن تو ادامه ی جودی خورشیده
چشم تو نورروتنه لحظه ها پاچیده
تا تو با منی نگاهم خیس یک رویاست
با تو موندنی شدن چقده زیباست
عشق تو توی وجودم
عشق تو گرمیه شبهام
مثل یک راز نگفته شعله میکشه رو لبهام
عشق تو خونه تو رگهام
حس این چشمای گریون
تن تو گرمی آفتاب توی چله تابستون
عشق تو خونه تو رگهام
حس این چشمای گریون
تن تو گرمی آفتاب توی چله تابستون
دوباره دل هوای با تو بودن کرده
نگو این دل دوریه عشقتو باور کرده
دل من خسته از این دست به دعاها بردن
همه ی آرزوهام با رفتن تو مردن
حالا من یه آرزو دارم تو سینه
که دوباره چشم من تو رو ببینه
حالا من یه آرزو دارم تو سینه
که دوباره چشم من تو رو ببینه
واسه پیدا کردنت تن به دل صحرا میدم
آخه تو رنگ چشات هیبت دنیا رو دیدم
توی هفتا آسمون تو تک ستاره ی منی
به خدا ناز دو چشماتو به دنیا نمیدم
حالا من یه آرزو دارم تو سینه
که دوباره چشم من تو رو ببینه
حالا من یه ارزو دارم تو سینه
که دوباره چشم من تو رو ببینه
دوباره دل هوای با تو بودن کرده
نگو این دل دوریه عشقتو باور کرده
دل من خسته از این دست به دعاها بردن
همه ی آرزوهام با رفتن تو مردن
همه ی آرزوهام با رفتن تو مردن
حالا من یه آرزو دارم تو سینه
که دوباره چشم من تو رو ببینه
حالا من یه آرزو دارم تو سینه
که دوباره چشم من تو رو ببینه