دلتنگی ها ...
دلتنگی ها ...

دلتنگی ها ...

می شوی


کردی آهنگ سفر اما پشیمان میشوی
چون به یاد آری پریشانم پریشان میشوی
گر به خاطر آوری این اشک جانسوز مرا
آنچه من هستم کنون در عاشقی آن میشوی
گر خزان عمر ما را بنگری با رفتنت
همچو ابر نوبهاران اشکریزان میشوی
بشکند پیمانه ی صبرم ولی در چشم خلق
چون دگر خوبان تو هم بشکسته پیمان میشوی
بینم آنروزی که چون پروانه بهر سوختن
پای تا سر آتش و سر تا به پا جان میشوی

نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد