شد خزان گلشن آشنایی
بازم آتش به جان زد جدایی
عمر من ای گل طی شد بهر تو
وز تو ندیدم جز بدعهدی و بی وفایی
با تو وفا کردم تا به تنم جان بود
عشق و وفا داری با تو چه دآرد سو
آفت خرمن مهر و وفایی
نو گل گلشن جور و جفایی
وز دل سنگت آه
دلم از غم خونین است
روش بختم این است
از جام غم مستم
دشمن می پرستم
تا هستم
ترانه ی این شعر واقعا زیباست از استاد بدیع زاده. یادش بخیر. همدم وقتایی که دل آدم میگیره.
امیدوارم هیچ وقت دلگیر نباشی
سلام آرتا
لطف کردی که بهم سرزدی
از اظهار نظرت هم خیلی ممنونم