با کوچه آواز رفتن نیست، فانوس رفاقت روشن نیست
نترس از هجوم حضورم، چیزى جز تنهایى با من نیست
وقتى تو نباشى من به من مشکوکم، به هر گل به هر سایه روشن مشکوکم
مشکوکم به اشک کبوتر مشکوکم، مشکوکم به خواب خاکستر مشکوکم
بى تو به کابوس و به رویا مشکوکم، به شعله به پروانه حتى مشکوکم
با کوچه آواز رفتن نیست، فانوس رفاقت روشن نیست
نترس از هجوم حضورم، چیزى جز تنهایى با من نیست
ترسم نیست از دیوار از بن بست از سایه، تاریک تاریکم من از من میترسم
من از سایه هاى شب بى رفیقی، من از نارفیقانه بودن میترسم
مشکوکم به اشک کبوتر مشکوکم، مشکوکم به خواب خاکستر مشکوکم
با کوچه اواز رفتن نیست، فانوس رفاقت روشن نیست
نترس از هجوم حضورم، چیزى جز تنهایى با من نیست