همه مادرها میدانند که بیرون بردن بچه ها یک مشکل است و برگرداند آنها به خانه ده مشکل. بچه ها میتوانند 3 ساعت تمام بی وقفه زیر آفتابی که مغز استخوان را هم خشک میکند، بدوند و از سرسره ها بالا بروند و زمین بخورند و توی خاکها غلت بزنند و از میله ها آویزان شوند و دست آخر وقتی به او م یگو یید «خب دیگه پسرم/ دخترم وقتشه بریم خونه... » خودشان را روی خاکها پرت کنند و در حالی که انگار به آنها خبر حبس ابد داده اید، جیغ بزنند که: «نه! یه دیقه دیگه هم بمونیم! یه دیقه دیگه... » و این یک دقیقه ها هرگز تمام نمیشود، چون یک دقیقه بعد دوباره همین تراژدی عینا تکرار میشود.
به همین ترتیب بخشی از مسیر تا خانه یا ماشین را بروید. لازم نیست تا در خانه این کارها را تکرار کنید. وقتی به قدر کافی از محدوده خطر (یعنی پارک) دور شدید، دوباره همان مامان منطقی شوید و به او گوشزد کنید که وقت رفتن به خانه است. یادتان باشد این کلک چند بار بیشتر نتیجه نمیدهد و تعداد بارهایی که میشود از آن استفاده کرد، بستگی به سن فرزندتان دارد. برای کودک دو ساله تان میتوانید تا دهها بار هم از این روش استفاده کنید، چون آنها هنوز کلکهای دنیای بزرگها را کشف نکرده اند، اما کودک 8 ساله تان حداکثر یک یا دو بار گول چنین روشی را میخورد.