دلتنگی ها ...
دلتنگی ها ...

دلتنگی ها ...

پدرم میگفت

پدرم همیشه میگفت :

قلبت که بی نظم زد ،
بدون که عاشقی ...

اشکت که بی اختیار سرازیر شد ،
بدون که دلتنگی ...

شبت که بی خواب گذشت ،
بدون که نگرانی ...

روزت که بی شوق آغاز شد ،
بدون که ناامیدی ...

سینت که بی جا آه کشید ،
بدون که پُرحسرتی ...

دلت که بی دلیل گرفت ،
بدون که تنهائــــــی ...

امروز تو نیستی پدر  امّا ...
اما من به همهٔ اون حرفات رسیدم !

ایکاش قبلِ  رفتنت ،
چارهٔ این وقتایی که برام پیش بینی کردی
رو هم میگفتــــــی ... !

نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد